ارمیاجونمارمیاجونم، تا این لحظه: 8 سال و 9 ماه و 25 روز سن داره

ღپسرمღ دنیای من

شاهزاده ی من...

پسرم ببخشیددیربه دیرمیام به وبت سرمیزنم زندگی من هرروزشیرین ترمیشی توتمام دنیای منی پسرکم عاشقتم توزندگی منی چراغ خونمون الان خنده های بلندمیکنی...اقاجون وقتی باهات حرف میزنه میخندی ...خنده هایت رابی نهایت دوست دارم...وقتی واردخونه یکی میشیم خیلی دوروبرتونگاه میکنی برات آشنانیس قربونت بشم که تفاوتواحساس میکنی عشقممممممممم... ...
5 آذر 1394

عشقم...

کیستی تو؟؟؟؟ ای بهترین داشته ام!!! لذت بودنت را قدر دانم....شکر که هستی.... همدلی کردی با دل من... همدلت هستم تا بی نهایت....توبهترینی پسرم تودنیای منی عشق من نفسم زندگیم...دردونه مامان پسری دونه من عشقمممممممم عاشقتمممممم توپسرمنی ...خدایاازت ممنون که اینجورشاهزاده ای به من دادی ... ...
4 آذر 1394

عشق من ارمیا...

دوستت دارم اما نه به اندازه ی بارون چون یه روز بند میاد دوستت دارم اما نه به اندازه ی برف چون یه روز آب می شه دوستت دارم اما نه به اندازه ی گل چون یه روز پژمرده می شه دوستت دارم به اندازه ی یه دنیا چون هیچ وقت تموم نمی شه***چشمانت را برای زندگی می خواهم اسمت را برای دلخوشی می خوانم دلت را برای عاشقی می خواهم صدایت را برای شادابی می شنوم دستت را برای نوازش می خواهم پایت را برای همراهی می خواهم عطرت را برای مستی می بویم خیالت را برای پرواز می خواهم خودت را نیز برای پرستش میخواهم حالا با تمام وجودم میگویم دوستت دارم….***هر وقت خواستی بدونی چند تا دوستت دارم انگشت بذار رو نبضت اون موقع می بینی دوست داشتنم تمومی نداره... ...
4 آذر 1394

واکسن4ماهگی...

ارمیاجونم واکسن 4ماهگیشم زد...ولی خیلی گریه کردپسرم زندگیم...من طاقت دیدن اشکاتوندارم اشک توچشمام جمع شد...خیلی گریه کردی 2تاواکسن بوددردبیشتری داشت تا3روززیادپاهاتوتکون نمیدادی دردداشتی پسرم توچراغ خونمونی قلب منی... بزرگ شدی شیشه شیرتم خودت میگیری ومیخوری... ...
4 آذر 1394

آتلیه...

پسرنازموسه تاچهارروزقبل ازواکسن چهارماهگی بردمش آتلیه...پسرم پایه عکس گرفتن بودوباخانوم اتلیه میخندیدی...یک عکستم باخاله گرفتی ویک عکسم براخونه آقاجون گرفتیم دعوت آقاجون وچندتاهم برای خونمون...پسرم روزبه روزداری بزرگ میشی...درقلب من حدومرزی برای دوست داشتن تونیست...عکسات حاضربشه میزارم... تاکی حاضربشه؟؟؟؟؟ ...
4 آذر 1394

واکسن2ماهگی...+هدیه

ارمیای مامان مردشده 2ماهش شده واکسن2ماهگیتوزدیم...خیلی گریه کردی ...پسرم من طاقت دیدن گریتونداشتم ازاتاق رفتم بیرون....اینم ازعکس2ماهگیت چندروزبعدازواکسن دوماهگیت خوب شدی ومیخندیدی ...عشقــــم این ست لباساتم مامان جوووون ازمشهدآورده بودن... ...
4 آذر 1394

روز10

ارمیای نازم پســـرعسللللم10روزش شدشبش رفتیم خونه آقاجون...چندشب اونجابودیم ...پسرکم شبااذیت میکردی نمیزاشتی بخوام خالتم بامن بیداربودتورونگه میداشت تامن بخوابم ...اینم ازعکس10روزگیت ...
4 آذر 1394

شب6

یکی دوشب قبل ازشب شیشت عقیقه کردم پسرنازمو...ان شالا...همیشه سالم باشی پسرنازم...شب شیشت همه دورهم جمع شدیم اینم ازعکس شب6 ...
3 مرداد 1394

پسرم3روزگیت مبارک...

*** پسرنازم3روزگیت مبارک ***...عاشقتم توامیدمامانی زندگی من مادربزرگ می گفت : هرگاه ستاره ای پر نور شود آدمی به دنیا می آید هرگاه ستاره ای سقوط کند آدمی می میرد شاید راست می گفت اما … چندشب پیش ازاون دوردورابرای من ستاره ای روشن شد...وامااون ستاره امیدمن بود...تویی امیدم پسرقشنگم... ...
2 مرداد 1394